مامان ن ن.... قیامت تو تقوید هست؟؟؟؟
مامان کی قیامت میشه؟ مامان فیامت صبحه یا شب ؟ مامان از کجا می فهمیم قیامته ؟ مامان تو تلویزیون
میگن که قیامته؟ مامان ؟ مامان ؟ مامان؟
داستان از پاییز ٩١ شروع شد ؟ از وفتی که بابا حاجی امین از پیش ما رفت ... غمگین بود و ذهن کنجکاوش
ما رو عاصی کرده بود ... محال بود که شبی سراغ بابا حاجی رو نگیره ...من وبابا مرتضی داشتیم کم کم
نگران میشدیم که یکی از همکارای بابا کتابی رو بهمون معرفی کرد( فلسفه برای کودک ونوجوان) ...
اولین کاری که کردیم این بود که پارسای عزیز رو بردیم سر مزار بابا حاجی امین....
واکنشش واقعا برامون جالب بود ! چنان خودش رو قبر باباحاجی میکشید وعکسشو میبوسید که دل همه
رو کباب کرده بود ولی وفتی برگشتیم خونه انگار از دیدن باباحاجی برگشته بود ...خوشحال وراحت .
کار بعدیمون این بود که موضوع قیامت رو براش با زبان بچگانه بازگو کنیم و چه راحت بود با تو صحبت کردن
....کوچکی اما بزرگ می اندیشی .
این جریان به خوبی و خوشی پایان یافت تا چند روز پیش........
من وتو رفتیم پشت بوم (طبق عادت همیشگی از بچگی با همدیگه میریم بالا ...میدونی انگار آدم به
آسمون نزدیک میشه..انگار آدم با حرکت ملایم ابرا آروم میشه....انگار دریا رو سرته ...وفتی به اسمون خیره
میشیم احساس پرواز میکنیم و با هم میپریم توخیالات ...تو عزیزکمتوخیالات بچه گونه خودت ومن تو خیال
تو )
چند روز پیش که باز با هم هوای پرواز داشتیم رفتیم بالا و پارسابا همون لحن خوشگلش گفت: مامان!
فیامت تو تقوید (تقویم)نیومده؟ منو میگی! مات ومبهوت بهش نگاه میکردم !گفتم:چی؟ مامانی چرا همش تو
تقوید نگاه میکنی وبعدش همه روزا رو میفهمی!
من با خنده بهش گفتم : نه نیومده مامانی.....
اما الان برات مینویسم که : ای کاش تاریخ فیامت تو تقویم بود !ای کاش ما آدما میدونستیم که کی گاهه
جواب دادن به ایزد تواناست.. اونوفت دیگه.......
نه جرات دل شکستن یکدیگه رو داشتیم ونه جرات تهمت ....نه جرات دروغ .
دیگه هیچ مامانی به راحتی آب خوردن جلو بچه هاش دروغ نمیگفت و دروغ دروغ دروغ که حال آدم رو بهم
میزنه .....تو چش آدم زل میزنن و به راحتی آب خوردن دروغ میدن که آدم حالش بهم میخوره.....
دیگه سر چهار راهها دخترک گلفروش رو نمیبینم ...که برای فروش گلاش این همه التماس میکنه ....
دیگه هیچ کس تو خونه سالمندان نبود ....دیگه اشک هیچ پدر ومادری رو نمیدیدیم....دیگه ریا نبود ....
دیگه مرده پرست نمیشدیم و تا زنده ایم قدر هم رو میدونیم ...دیگه دیگه دیگه و دیگه های زیاد.
پسر نازم اگه قیامت تو تقوید بود ما آدما خیلی کارا رو نمیکردیم..
پسر مهربون ودوست داشتنی مامان سعی کن تاریخ فیامت همیشه تو تقویم زندگیت باشه.
فردا دوباره میام.