parsaparsa، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

پارسا مهربونه بابا ومامان و داداش پرهام

خاطره های کوچک بابایی

1391/7/6 10:20
نویسنده : شازی
392 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.com                      

niniweblog.com

      

 

کمی خاطره

پنج روزه بودی که زردی گرفتی,البته شدید نبود,باعمو ظهراب ودایی بهروز دستگاه رادیوتراپی گرفتیم ,

تقریبا 4روز زیر دستگاه بودی,الان اون روزها که یادم میاد,دلم کباب میشه, برای بیتابیهات زیر گرمای

اون لامپ هابا چشم بند آبی رنگ.کوچولوی عریرم قربانت شوم,باز هم به لطف خدا,زردیت خوب شد,

مجبور شدیم 4 بار ازت خون بگیریم,غیر قابل تحمل ترین لحظات عمر ,فرو رفتن سوزن توبدنت بود.

 لبخند

 ماه هشتم بارداری مامان بود,که خیلی ناراحت شد ومن هم بسیار نگران شدم,بخاطر عدم صداقت

 استادراهنمای مامانی ,مامان خیلی ناراحت شد وضربه روحی شدیدی خوردوبیشتر نگران سلامتی تو

 بودیم ,که شکر خدا به خیرگذشت.

لبخند

در ماه نهم بود که مامانی با زحمت فراوان از پروپوزال ارشد خود با موفقیت دفاع کرد,(20آبان 86).

لبخند

٢ بهمن 86 بود که سری سوم واکسن هات رو زدیم ,پای راست تو خیلی درد داشت,کمپرس سرد وگرم

دردت رو بهتر کرد,قربانت بشوم منقلبخدا راشکر تب چندانی نداشتی وزود خوب شدی پسر قوی من.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نی نی ها
30 شهریور 91 14:36
سلام, چه معصومیتی ,خدا حافظش باشه.


سلام,ممنونم.